چند کلمه در شرح محتوای وب‌سایت...

وصيت پيامبر اكرم (ص)

وصيت پيامبر اكرم(صل الله عليه وآله)

در آخرين لحظات عمر شريفش

و اولين ظلم در حق اهلبيت (ع)



طبق روايات معتبر ازاهلبيت عصمت وطهارت وعلمای شيعه وسنی،

نقل شده است كه :در هنگام رحلت پيامبر اكرم صل الله عليه وآله سر

مبارك آن حضرت در سينه ی مولا امير المومنين عليه السلام بوده

است ودر آن ساعت ابواب علوم را به سينه ی علی عليه السلام

باز نموده است.طبق روايات ونوشته های اهل تسنن در كتابهای

كنزالعمال ، طبقات محمد بن سعد كاتب ، مستدرك حاكم نيشابوری ،

تخليص ذهبی ، سنن ابن ابی شبيه ومسند امام احمد حنبلو...

همگی نقل ميكنند كه :از ام المومنين،ام سلمه وجابر بن عبدالله

انصاری وديگران كه در وقت رحلت،پيامبر اكرم صل الله عليه وآله علی

عليه السلام راطلبيدوسر مباركش درسينه یاوبودتا روح از بدن

شريفش مفارقت نمود .وازهمه ی اين اخبار مهمتر بيان خود امير

المومنين(ع)است كه درنهج البلاغه آمده است وابن ابی حديددرص 561

جلد دوم شرح نهج البلاغه آورده است كه حضرت ضمن بيانات خود

صريحا فرمودند:(هر آينه بتحقيقرسول خدا (صل الله عليه وآله )قبض

روح شد در حالتيكه سر مباركش روی سينه ی من قرار داشت وروح آن

حضرت در دست من خارج شد ومن دستهايم را بر صورتم كشيدم )ونيز

در ص 590 همان جلد بيان شده است كه،در هنگام دفن صديقه كبری

(فاطمة الزهرا)سلام الله عليها ،در خطاب به رسول خدا فرمودند:هر آينه

بتحقيق تورا در خوابگاه قبر تكيه دادم وروح تو مابين گلو وسينه ی من

خارج شد (و ابن ابی الحديد همين معنی را تصديق دارد كه،روح آن

حضرت در سينه ی علی عليه السلام خارج شد).

در اينجا با دقت در احاديثی كه پيامبر اكرم (ص)می فرمايند :( همان

خداييكه اوصيا وانبيا عظام را معين نموده ، علی را بوصايت من مقرر

داشته است ) ،می شود فهميد كه مراد از وصيت پيامبر در لحظات

آخر ، وصيت خصوصی ،عادی وخانوادگی نبوده است كه هرفردی از

بشربرای بعد ازخود معين می نمايد، بلكه مرادهمان وصايت بمعنای

خلافت است كه متصرف در جميع شئون اجتماعی وانفرادی امت بايد

باشدكه طبق تصديق تمام علمای بزرگ شيعه وسنی، همان مقام

وصايت حضرت علی (ع) است.

كه پيامبراكرم(ص)فرمودند:)يا علی توبرادر ووصی من هستی،كه دين

مرا اداء و وعده یمرا وفا وذمت مرا بری ميكنی) يا در جای ديگر

ميفرمايند: (تو مرا غسل می دهی ودِين مرا اداء ميكنی ومرا در قبر

پنهان مينمايی).

پيامبر اكرم (ص) طبق آيات ودستور قرآن لازم بود در وقت وفات وصيت

نمايد ووصی خود را معين كند ،وپيامبر اكرم (ص) در هنگام وفات

خواستند وصيتهای خود را كه طی بيست وسه سال پيوسته به يگانه

وصی با عظمتی خود كه خداوند متعال برای ان بزرگوار معين نموده

گوشزد و مورد عنايت قرار دهند.اما عده ای از حضار كه درمجلس

حضور داشتند ،با غوغای يك نفر (مرد سياسی ) مانع شدند طوری كه

دل آنحضرت شكست وبا تغير آنها را از اطراف بستر خود خارج ساخت ،

حال آنكه اگر يك فرد مسلمان عادی بخواهد وصيت نمايد مانع آن نمی

شوند ،تا چه رسد برسول خدا كه اطاعتش واجب وتمرد ومخالفتش

كفر آور است (حق داريد تعجب كنيد زيرا چگونه پيغمبر در ايام آخر عمر

بخواهد وصيت كند كه هدف ومقصودش جلو گيری از اضلال امت ونشان

دادن راه سعادت است اورا مانع شوند).چون مرض برسول خدا (ص)

مستولی شد امر فرمود دوات و كتفی بياوريد تا برای شما

كتابی بنويسم كه هرگز گمراه نشويد . بعضی از حضار مجلس مانع

شدند بعلاوه گفتند ((محمد هذيان ميگويد)) آن روز يوم الخميس بود كه

هرگز فراموش نمی شود،جز انكه نگذاشتند وصيت نمايد بلكه زخم زبان

هم زدند؟كسی كه ممانعت از وصيت نمودن رسول خدا نمود ،خليفه ی

دوم عمر بن خطاب بود.كه گفت اين مرد را واگذاريد(يعنی رسول خدارا )

زيرا كه او هذيان می گويد ، كتاب خدا ما رابس است .


{كه در كتب اهل تسنن هم اين قضيه رانقل نموده ند .از قبيل ،(بخاری در ص118

جلد دوم صحيح)(مسلم در آخر كتاب وصيت)(حميدی در جمع بين الصحيحين)(امام

احمد حنبل در ص 222 جلد اول مسند )(ابن ابی الحديد در ص 563 جلد دوم شرح

نهج البلاغه)(كرمانی در شرح صحيح بخاری )(نوودی در شرح صحيح مسلم )(ابن

حجر در صواعق )(قاضی ابو علی وقاضی روزبهان وقاضی عياض وامام غزالی وقطب

الدين شافعی ومحمد بن عبدالكريم شهرستانی وابن اثير وحافظ ابو نعيم اصفهانی

وسبط ابن جوزی و...وبالاخره عموم علمای اهل تسنن اين قضيه راتصديق نمودهاند}




در اين هنگام اصحاب حاضر دو دسته شدند ،بعضی

طرفدارعمر،يعنی گفتاراوراتقويت نمودند،جمعی طرفدار

رسول اكرم صل الله عليه وآله ،طوری بهم ريختندكه داد

وفرياد بلند شد كه حضرت (مظهر خلق عظيم)متغير

شدند وفرمودند: برخيزيد از پيش من زيرا سزاوار نيست

نزد من جنگ ونزاع كنيد.اين اولين فتنه وفسادی بود كه

در ميان مسلمانان در حضور خود پيغمبر بعد از بيست

وسه سال زحمات طاقت فرسای آنحضرت واقع شد

وسبب اين فتنه ودودستگی خليفه یدوم ،عمر شد كه

بگفتار خود تخم نفاق واختلاف كلمه را پاشيد وايجاد

نمود.چنانكه در كتب اهل تسنن درج شده است( ودر

بالا ذكر شد ) خليفه ی دوم عمر،نهايت جسارت را نمود

كه علاوه بر منع نمودن از وصيت وايجاد فتنه وفسادوداد

و فرياد بالای سر بيماری مانند رسول خدا صل الله عليه

وآله،دشنام حضوری بدهدوبگويد(اين مردهذيان میگويد)

آيا خداوندمتعال درآيه ی40سوره ی احزاب نمیفرمايد

))محمد (ص) رابنامنخوانيد ، بلكه رسول اللهبگوييد))

آنوقت عمر بدون رعايت ادب ودستور الهی،پيامبر را بنام

هم نخواندبلكه باعبارت((اين مرد))اشاره بآنحضرت نمود.


آيا نسبت به پيغمبری كه قرآن مجيد دستور می دهد كه

اورا((رسول الله وخاتم النبيين )) بخوانيد ،كسی عمدا

بگويد ((ان هذا الرجل ليهجر)) مقام آنحضرت را آنقدر

كوچك نمايد كه بگويد ((اين مرد هذيان می گويد))؟ كه

اين بر خلاف دستور قرآن وادب است.اين در صورتی

است كه تا دم مرگ ،نبوت وعصمت ازرسول الله صل الله

عليه وآله زائل نمی شود. چنانكه علمایمنصف اهل

تسنن ، قاضی عياض شافعی در كتاب شفا وكرمانی

در شرح صحيح بخاری ونووی در شرح صحيح مسلم،

نوشته اندكه گوينده ی اين كلام هر كه بوده ،اصلا ايمان

به رسول الله صل الله عليه وآله نداشته واز معرفت كامل

بمقام ومرتبه ی آن حضرتعاجز بوده است.

عالم جليل حسين ميبدی (از علمای اهل تسنن) در

شرح ديوان می گويد: اولين فتنه كه در اسلام واقع شد

در حضور خود رسول اللهصل الله عليه وآله در هنگام موت

بود كه خواست وصيت نمايدوعمر مانع شد و باعث ايجاد

فتنه ودو دستگی واختلاف كلمه بينمسلمانان گرديد .و

شهرستانی در مقدمه ی چهارم كتاب ملل ونحلخود

گويد اول خلافی كه در اسلام واقع شد ،منع نمودن عمر

بود از آوردن دوات وكاغذ بامر رسول الله صل الله عليه

وآله براینوشتن وصيت. وابن ابی الحديد در ص 563

جلد دوم شرح نهجاشاره باين معنی نموده است.

بخوبی میدانيد كه يكی از صفات خاصه نبوت كه تا دم

مرگ ازپيغمبر سلب نمی شود ، عصمت است خاصه

آنكه در مقام ارشادوهدايت خلق باشد كه بفرمايد ((می

خواهم برای شما بنويسم تاگمراه نشويد)) پس چون در

مقام هدايت و ارشاد بوده است ، قطعا توأم با مقام

عصمت واتصال بحق بوده است وبا توجه به آيه ی

شريفه ی((وماينطق عن الهوی ان هوالاوحی يوحی))

وآيهی مباركه ی ((وما آتيكم الرسول فخذوه ))وآيه ی

((واطيعوالله واطيعو الرسول ))مشخص می شود كه منع

نمودن از آوردن دواتوكاغذ ومانع شدن از نوشته ی آن

حضرت ،كه اسباب هدايت امتگردد ،مخالفت با پروردگار

بوده است.كه انزجارازگوينده ی چنين كلام اهانت آميزی

به رسول خداازلوازم اسلاميت هرمسلمانی میباشد.زيرا

خداوند در قرآن مجيد ،آنحضرت رارسول الله وخاتم النبيين

خوانده است.ودر آيه 36 سوره ی احزاب می فرمايد:

((هيچ مردوزن مومن را در كاريكه خدا ورسول حكم كنند

اراده واختياری نيست وهر كس نافرمانی خدا ورسول

كند ،دانسته بگمراهی سختی افتاده است))

(منبع:كتاب شبهای پيشاور)





{{‌ اني تارك فيكم الثقلين كتاب الله وعترتي اهل بيتي

لن يفترقا حتي يردا علي الحوض ان تمسكتم بهما فقد

نجوتم لن تضلوا ابدا }}



{{ من كه (رسول خدا هستم) دو چيز بزرگ را در ميان

شماميگذارم كه هرگز از هم جدا نمی شود،تا در كنار

حوض (كوثر)بر من وارد شوند واگر به اين دو تمسك

جستيد نجات می يابيد (درعبارت ديگر است كه فرمود:

هرگز گمراه نخواهيد شد)آن دو چيزبزرگ قرآن وعترت من

می باشد }}



همانطور كه در حديث متواتر عند الفريقين(شيعهوسنی)

((حديث شريف ثقلين))آمده است هركس از قرآن

واهلبيت دوری نمايددرگمراهی سختی افتاده است.



انشا الله كه از پيروان واقعی قرآن واهلبيت باشيم





اللهم العن اول ظالم ظلم

حق محمد وآلمحمد

وآخرتابع له علی ذالك



ولادت با سعادت باقر العلوم(شكافنده ی علوم)پنجمين

چراغ هدايت و سومين امام مدفون در بقيع و حلول ماه

مبارك رجب رابه تمامیمسلمين جهان بخصوص منتظران

ظهور مهدی موعودعجل الله تعالی فرجه الشريف تبريك

عرض مينمايماميدوارم كه در چنين روزی در جوار تربت

آن امام همام وائمه ی بقيع وحرم رسول خدا صل الله

عليه وآله باشيم





{{‌ اين الرجبيون؟ }}





{دعای هر روز ماه مبارك رجب بعد از هر نماز}





يا مَنْ اَرْجُوهُ لِكُلِّ خَيْرٍ وَ آمَنُ سَخَطَهُ عِنْدَ كُلِّ شَرٍّ يا مَنْ يُعْطِى الْكَثيرَ

بِالْقَليلِ يا مَنْ يُعْطى مَنْ سَئَلَهُ يا مَنْ يُعْطى مَنْ لَمْ يَسْئَلْهُ وَمَنْ لَمْ يَعْرِفْهُ

تَحَنُّناً مِنْهُ وَرَحْمَةً اَعْطِنى بِمَسْئَلَتى اِيّاكَ جَميعَ خَيْرِ الدُّنْيا وَجَميعَ خَيْرِ

الاْخِرَة وَاصْرِفْ عَنّى بِمَسْئَلَتى اِيّاكَ جَميعَ شَرِّ الدُّنْيا وَشَرِّ الاْخِرَةِ فَاِنَّهُ

غَيْرُ مَنْقُوصٍ ما اَعْطَيْتَ وَ زِِدْنى مِنْ فَضْلِكَ يا كَريمُ يا ذَاالْجَلالِ وَالاِْكْرامِ

يا ذَاالنَّعْماَّءِ وَالْجُودِ يا ذَاالْمَنِّ وَالطَّوْلِ حَرِّمْ شَيْبَتى عَلَى النّارِ




{{ اى كه براى هر خيرى به او اميد دارم و از خشمش در هر شرى

ايمنى جويم اى كه مى دهد (عطاى) بسيار در برابر (طاعت) اندك

اى كه عطا كنى به هركه از تو خواهد اى كه عطا كنى به كسى كه از

تو نخواهد و تو را نشناسد ، از روى نعمت بخشى و مهرورزى عطا

كن به من به خاطر درخواستى كه از تو كردم همه خوبى دنيا و همه

خوبى و خير آخرت را و بگردان از من به خاطر همان درخواستى كه

از تو كردم همه شر دنيا و شر آخرت را، زيرا آنچه تو دهى چيزى كم

ندارد (يا كم نيايد)، و بيفزای برمن ازفضلت،اى بزرگوار، اى صاحب

جلالت وبزرگوارى، اى صاحب نعمت و جود، اى صاحب بخشش و

عطا، حرام كن محاسنم را بر آتش دوزخ }}





برای تعجيل درفرج مولا وصاحب الامر،مهدی فاطمه(س)



صلوات التماس دعا






نظرات:




گزارش تخلف
بعدی